دل بی گناه

ساخت وبلاگ
داشتم توی مقاله هام می گشتم برا یه مطلبی واسه پایان نامم

مقاله پلورالیسممونو دیدم یادش بخیر اون دوران....

صبح بعد اینکه اینجا پست گذاشتم سردرد گرفتم برا همین خوابیدم

دوباره خوابتو میدیدم 

تو حیاط دانشگاه بودم تو هم تو کلاس بودی داشت بارون می اومد زیر بارون گریه می کردم و 

اسم کوچیکتو فریاد می زدم...

انگار هیشکی نمی خواست ببینمت و جلومو گرفته بودن که نتونم بیام ساختمان انسانی

برا همین با فریاد صدات می کردم...

کاش فراموشم بشی...

دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : onlymygod70o بازدید : 57 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:33

گریه زیباترین نعمت خداست حتی زیباتر از عشق اینو وقتی می فهمی که با تمام دلت به خاطر بی گناهیه دلت گریه کنینمی دونم... قسمت منم این بود از زندگی  که تو 23 سالگیم زندگیم متوقف بشه الان25 سالمه  و موندم تو 27 دی ماه 94  و هر کاری می کنم نمی تونم حرفاتو باور کنم ولی چیزی که مسلمه و مطمئنم اینه که تو با همه ی دنیا خوشی و  ذره ای هم تو فکرت نیستم.مطمئنم که حداقل دل به دل تو راهی نداره  آره وقتی حس می کنی که دنیات به آخرش رسیده و مابقی  فعالیتهای تشریفاتی زنده بودنن تا اینکه یه روزی نفست بند بیاد و توی قبرت آروم بگیری گریه قشنگترین نعمت خداست. و این نعمت جدانشدنی ترین بخش زندگی منه... چطوری فراموش کن دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : بیچاره,دلم, نویسنده : onlymygod70o بازدید : 130 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:33

یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام آرام وسرد گفت:که در طالع شما...قلبم تپید، باز عرق روی صورتم نشست گفتم بگو مسافر من میرسد ؟ و یا...با چشمهای خیره به فنجان نگاه کرد! گفتم چه شد؟ سکوت بود و تکرار لحظه هاآخر شروع کرد به تفسیر فال من... با سر اشاره کرد که نزدیکتر بیااینجا فقط دو خط موازی نشسته است یعنی دو فرد دلشده ی تا ابد جداانگار بی امان به سرم ضربه میزدند یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا؟؟؟گفتم درست نیست، از اول نگاه کن  فریاد زد:بفهم رها کرده او تو را.... دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : فال,زندگی, نویسنده : onlymygod70o بازدید : 96 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:33


 
به چمنزار خیالم برگرد
و به مهتاب بگو 
حال این برکه ی کوچک خوش نیست
و دل ماهی ها
غرق ناومیدی ست 
به خیالم برگرد
و مرا از پس این قصه ی تلخ
برهان
دور کن
آرام بساز...

برگرفته از وبلاگ آقای نویسنده.

آدرس وبلاگ در پیوندهای وب

دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : خیالم,برگرد, نویسنده : onlymygod70o بازدید : 98 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:33

از پریروز بعد از ظهر ساعت 16:48 دقیقه آنلاین نشده بود  نگران بودمرفتم تو گوگل اخبار رو خوندم ببینم برات اتفاق بدی نیافتاده باشه نوشته بود 17 مرداداحضارت کردن دادگاه چرا ولت نمی کنن؟؟؟ چرا مواظب خودت نیستی؟؟؟ از خدا می خوام عاشق بشی شاید اینطوری دست ازین فعالیت هات برداری . کاش می شد با خونوادم ازین شهر برای همیشه بریم میدونم امکانش نیست ولی کاش بشه  کاش بشه ازین جا بریم ازین شهر بدم میاد متنفرم نمی تونم تو خیابوناش قدم بزنم نمی تونم اینجا خوشحال باشم وقتی میرم بیرون وقتی سوار تاکسی میشم وقتی از شیشه بیرونو نگاه میکنم تمام اون روزهایی که به شوق دیدنت می اومدم دانشگاه برام زنده میشن چشام  هر لحظ دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : onlymygod70o بازدید : 115 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:33

عکستو الان دیدم

این دفعه یه عکس جدید ازت زدن

موهاتو کوتاه کردی

.......................................................................................................

یاد روزای اول دانشگاه افتادم.

کاش اینجوری نمی شد.....

دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : onlymygod70o بازدید : 88 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:33

مثل همیشه روزایی که اینجا می نویسم یا خبری از تو می شنوم دنیام زیر رو میشهدلم می گیره فکر می کنم به آخر زندگیم رسیدم رسیدم به یه بن بست امروز هیچی نتونستم بنویسم از پایان نامم الانم نمی تونم طبق معمول تنها راه فرارم خوابیدنه تا ذهنم از کار بیفته و آروم شه تا حداقل برا ساعتی فراموشت کنم بیداری من برابر با مرگه منه از استادم تا هفته آینده فرصت گرفتم تا تمومش کنم ببینم فکر تو می زاره به زندگیم برسم؟؟؟؟!!!!........................ خدا کنه بتونم دو ساعت دیگه بیدار شم و بنویسم. دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : تمام, نویسنده : onlymygod70o بازدید : 76 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:33

کاش می تونستم تمام اون حرفایی که تو دلم به خودم میگم رو اینجا بنویسم... اینقدر دلم می خواد چشمامو ببندم و گریه کنم و باهات حرف بزنم که باورت نمیشهمن چقدر احمق بودم تازه می فهمم تو چقدر دست نیافتنی هستی  چقدر من احمقم چقدر بیشعورم ای خدا از خودم متنفرم کاش تموم شه زندگیم. از همه چی بدم میاد هیچ چیزی شادم نمی کنه فقط یه چیز می تونه حالمو عوض کنه  اینکه ازینجا برم ازین شهر ازین زندگی ازین دنیا باورم نمیشه تونستی اینقدر منو از اعتقادتم ازینکه نباید در هیچ شرایطی ناامید شد، دور کنی...  من باید ازت متنفر باشم ازت بدم بیاد کاری که تو با من کردی ظلم بود من گناهی نداشتم گرفتارم کردی ولی از یه احمق چه ا دل بی گناه...
ما را در سایت دل بی گناه دنبال می کنید

برچسب : رویای,دست,نیافتنی, نویسنده : onlymygod70o بازدید : 72 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:33